کلاغ قصه‌ها

کلاغ قصه‌ها

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۴ مطلب در آذر ۱۴۰۲ ثبت شده است

حسبی الله

تو که مرا با تمام دردها و دلتنگی هایم می شناسی٬ به من که حتی گوشه ای از لطف و مهربانی تو را نمی شناسم رحم کن. اگر به قطره ای از دریای محبت خود مرا که مغموم و خاک آلوده هستم پاک کنی٬ اگر این بار گران را که قامتم از سنگینی آن خمیده است٬ از شانه ام برداری٬ اگر مرا که ساکن دخمه های دوزخ هستم و عمری در حسرت عشق زیسته ام٬ دوست بداری٬ گر بر سر من که از همه سیلی خورده ام دست نوازش بکشی٬ اگر مرا که به خاک افتاده ام بلند کنی٬ یقین می دانم که از بی کران توانگری ات ذره ای کم نمی آید٬ در حالی که برای چون منی٬ همه چیز خواهد بود. 

آفتاب پاییز

از جهان و تمام زیبایی هایش تنها دلم برای پرسه زدن در آفتاب نوازشگر پاییز تنگ می شود:

اطراف قریه ای دور و فراموش شده در حاشیه لوت عزیز٬ آنجا که عالیجناب مرگ٬ از فراز ویرانه های قلعه ی باستانی بر زندگی درود می فرستد و اندوه بی نهایت انسان در حضور بی تکلف او رنگ می بازد و محو می گردد.

و نگریستن به گیاهان ساده صحرایی که همچون من در شوره زار رسته اند٬ اما با این وجود زنده اند و هنوز سرسختانه به آفتاب عشق می ورزند.   

نقطه٬ سر خط

گریستن از اعماق٬ فریاد زدن٬ ساعتی به گرمای آشیانه انسان های خوشبخت آسوده خاطر پناه بردن٬ از واقعیت به خیال گریختن٬ خود را میان صفحه های کتابی حجیم گم کردن٬ خوش بین بودن٬ به دامان لحظه اکنون آویختن٬ حقیقت عریان ناکامی و ناتوانی خویش را پذیرفتن٬ گاهی به دوستی فرزانه درد دل بردن٬ شمعی در تاریکی افروختن٬ دل را از هر امید و آرزو تهی کردن٬ بی توقع به نظاره شادی دیگران نشستن٬ با بوی آتش افروخته از هیزم نخل به گذشته پرتاب شدن٬ هر روز رفته را متبرک دانستن٬ از نفس خود اهمیت زدایی کردن٬ در سرزمین های دور آواره شدن٬ با شکنجه گر بی رحم خود ساختن٬ و نوشتن و نوشتن و نوشتن و دیوانه وار نوشتن...

پس کی مرا به پیشگاه تا ابد امن خود فرا خواهی خواند؟

مرا به غم بسیار و شادی کم ببخش

باید بدانی که من باری سخت سنگین و تحمل ناپذیر بر شانه دارم. پیش از این بارها با سر به زمین افتاده ام٬ برخاسته ام٬ تکه های خود را جمع کرده ام و به راهم ادامه داده ام. نه خوشنودی نه تسلا٬ باید بدانی که من از روز به شب٬ از امید به یاس و از زندگی به مرگ گریخته ام. پس اگر نماندم عزیزم٬ مرا به غم بسیار و شادی کم ببخش.