کلاغ قصه‌ها

کلاغ قصه‌ها

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

حدیث و خرگوشش

خرگوش قهوه ای پارچه ای اندکی پیش از متلاشی شدن با خود گفت:

- ‹‹ آری٬ تمام تنم ورم کرده و بوی اندوه می دهد٬ اما چه کنم که بدون رنج٬ تنها پوسته ای خالی خواهم بود ››.

خرگوش قهوه ای پارچه ای٬ که  نه چشم داشت٬ نه دهان و تنها دو گوش نسبتا دراز داشت که با آن به گریه های هر شب ‹‹ حدیث ›› گوش می کرد...

 

  • kalaghe gheseha

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی