رقص بر فراز مرداب
- يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۲:۱۸ ب.ظ
همواره می شنویم که می گویند انسان به هر شرایطی٬ خوب یا بد٬ عادت می کند. اما این درست نیست. دست کم درباره من که اینطور نبود! من هرگز به طور کامل به آزارها و شکنجه های تو عادت نکردم. هر چند آن ها را با ظرافت تمام٬ در لفافه صلاح٬ مصلحت و خیر اندیشی به کامم می کردی. همیشه می دانستم که یک جای کار تو ایراد دارد٬ هر چند نمی توانستم اثبات کنم. مغزم را فلج کرده بودی٬ اما روحم هنوز زنده بود و می توانست تشخیص بدهد که این وضعیت طبیعی نیست. این تضاد کشنده هنوز و تا همیشه با من هست و اگر خوشحالت می کند باید بگویم که تو خالق بلامنازع این اثر هنری پارادوکسیکال هستی. اگر می بینی به مرگ پناه برده ام و همچون یک می فلای کوچک بی اهمیت٬ رقص کنان بر فراز مرداب تیره هستی خویش در انتظار دست نوازشگر او هستم٬ فقط و فقط به لطف زیستن در سایه تو محقق شده است عزیز من.
- ۰۲/۰۸/۱۴