گر بگویم زبان میسوزد، گر نگویم استخوان میسوزد
- جمعه, ۷ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۵۵ ق.ظ
برای حقیقت، برای عدالت، برای بیداری؛ برای همه آنان که شکسته بال و پرند؛ برای تمام کسانی که مظلومانه قربانی جنایت خاموش خانگی شدهاند و حتی خود نمیدانند و نمیبینند. برای هر کس که از بخت تیره در شورهزار برهوت دیده به جهان هستی باز کرده است. برای من، برای تو، برای ما که بی تکیهگاه رها شدیم، تنها، که با جهان و تمام بی عدالتیهایش یک تنه رو در رو شویم. ما که دست سرد باغبان هر جوانهی تازه رسته بر سرشاخههایمان را بیرحمانه از جا کند و آن کس که میبایست پناهمان باشد بیرحمترین دشمنانمان بود. برای همه اینها و بیش از اینها، میخواهم بنویسم، بگویم، فریاد بزنم. میدانم که این قلب هرگز التیام نمییابد، چندان که تو نیز میدانی، اما چه کنم با این درد که گر بگویم زبان میسوزد، گر نگویم استخوان میسوزد.
- ۰۲/۰۷/۰۷