کلاغ قصه‌ها

کلاغ قصه‌ها

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

دو بال سفید

ای دشت لوت، ای سر به شانه تو سپهر گران از ستاره، با من بگو چه شد آن کودکی که خاک آلود و پریشان مو گوشه گوشه تو را در جستجوی سرزمین قاصدک ها زیر پا گذاشت؟ آن پاهای برهنه ترک خورده، آن چشمان روشن غوطه ور در زلال اشک، آن لبخند کم جان، اما بی دریغ...

آیا عاقبت خداوند به او که از عمق جان و با ایمان راستین به یاری اش می خواند دو بال سفید عطا فرمود که برود، که برود، که برود، و رنج خود را که در قلب خسته اش ریشه می دواند پشت سر گذارد؟

ای دشت نازنین، بگو چه شد آن گوشواره های ستاره که به او بخشیدی؟ آیا هرگز مجال یافت که آن ها را در گوش کند و در آیینه شکسته به خود نگاهی بیاندازد؟ هرگز دانست که با ستاره یا بی ستاره، چه بسیار با شکوه و درخشان است؟ یا آنکه عاقبت با آن سر به زیر افکنده از شرم و قلب ناخوشنود از کوچکی و ناتوانی خویش از آغوش تو سفر کرد؟ 

  • kalaghe gheseha

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی