از یاد رفته و از یاد برده
- يكشنبه, ۷ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۳۶ ق.ظ
او هر چه را که روزی دوست می داشتی از تو گرفت٬ می دانم. اما تو با چشمان ابدیت به زندگی نگاه کن. از فراسوی قرن ها و هزاره ها٬ پیش از آغاز تاریخ و پس از پایان آن. ای تندیس برساخته از غبار ستارگان دوردست٬ بدان که خیلی زود دوباره در قامت غباری سرگشته در افلاک گم خواهی شد. بی هیچ خاطره شومی که آزارت دهد٬ بی هیچ آرزوی محالی که قلبت را بسوزاند. رها٬ از یاد رفته و از یاد برده. پس به دامن اکنون بی تفاوت بیاویز و با زمان به پیش برو که اگر درمان نیست٬ پایان هست.
- ۰۲/۰۸/۰۷